بازکاویدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) پژوهش. جستجو. فحص. تفحص. واپژوهیدن. استفحاص. طلب کردن. پیجویی. پی جوری ( در تداول عامه ). کاویدن. کاوش. بحث کردن. تفتیش کردن. تنقیر. استقراء. نَدش. نَجث. افتحاص. افتحاث. تَسَنﱡح. ( منتهی الارب ) : اگر زهره شوی ، چون بازکاوی درین خرپشته هم بر پشت گاوی.نظامی.و رجوع به کاویدن شود.