بازپس دادن


معنی انگلیسی:
render

لغت نامه دهخدا

بازپس دادن. [ پ َ دَ ]( مص مرکب ) رد کردن. مسترد کردن : بعد از آن برده های قبیله سرق بازپس دهند. ( تاریخ قم ص 300 ).
گر تضرع کنی و گر فریاد
دزد زر بازپس نخواهد داد.
سعدی ( گلستان ).
تو بچشمان مست و پیشانی
دل ما بازپس نخواهی داد.
سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

رد کردن

پیشنهاد کاربران

واپس دادن . [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) بازپس دادن . دوباره پس دادن . ( ناظم الاطباء ) . رد. رد کردن . مسترد داشتن :
قبا تنگ آید از سروش چمن را
درم واپس دهد سیمش سمن را.
نظامی .
|| گزاردن . ادا کردن . || توختن .

بپرس