بازپس انداختن. [ پ َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) عقب انداختن. بتأخیر انداختن : بسیاری برف کشت را قطع میگرداند و زراعت را بازپس می اندازد. ( تاریخ قم ص 190 ). پس چون معتمد این سخن شنید، خواست که رسم استفتاح و ابتدای خراج باز پس اندازد. ( تاریخ قم ص 146 ).