بازنشسته

/bAzneSaste/

مترادف بازنشسته: بازنشست، متقاعد، وظیفه بگیر، وظیفه خور

متضاد بازنشسته: شاغل، موظف

معنی انگلیسی:
senior citizen, pensioner, retired, retiree, superannuated, golden ager

لغت نامه دهخدا

بازنشسته. [ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) متقاعد. ( لغات مصوبه فرهنگستان ). کسی که بر اثر مدتی کار مداوم در سنین پیری از خدمت دولت معاف میشود ولی حقوقی دریافت میکند. رجوع به بازنشستگی شود. || خاموش. فرونشسته. منطفی :
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشسته است.
سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یا بعلل دیگر از کار بر کنار رود و از حقوق بازنشستگی استفاده کند متقاعد . ( جمع : بازنشستگان ).

فرهنگ معین

(نِ شَ تِ ) (اِمف . ) کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یابه علل دیگراز کار برکنار شود واز حقوق بازنشستگی استفاده کند.

فرهنگ عمید

۱. کارمند اداره که سال های خدمت خود را مطابق قانون به پایان رسانیده و به واسطۀ خستگی یا پیری از کار برکنارشده و حقوق بازنشستگی می گیرد.
۲. [قدیمی، مجاز] خاموش شده.

مترادف ها

retired (صفت)
منزوی، متقاعد، بازنشسته، خلوت

emeritus (صفت)
بازنشسته، شاینده، افتخارا از خدمت معاف شده

pensionary (صفت)
حقوق بگیر، بازنشسته

فارسی به عربی

متقاعد

پیشنهاد کاربران

متضاد بازنشسته= ایستاده
مثل: کارمند ایستاده، کارمند بازنشسته
با درود فراوان
به جای بازنشسته بهتره عنوان ( سهامدار )
سهامدار صندوق های تامین اجتماعی نام برد
فارغ الخدمت از شغل قبلی
باز نشسته: پس نشسته: ( آنکه پس در جای کودکی نشسته است. )
بازنشستگی بار بسیار منفی دارد ، باید دنبال واژه های جایگزین بود مثل : باز زایسته، باز زاد ، باززایی
به نظر من عنوان پیشکسوت زیبنده است.
باز نشسته: راحت نشسته و گشاد نشسته بعد از کار به حالت استراحت. . .
خاموش
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشسته ست
سعدی
به نظر من هم کلمه بازنشسته با این مفاهیم که در لغت نامه دهخدا آمده است پر از بار منفی و انرژی منفی ومترادف با رکود وجمود و ناتوانی ست
کلمه� فارغ الشغل� یا فارغ الوظیفه� یا بهتر از این دو اصطلاح �وظیفه تمام� شاید بهتر باشد واین معنی را به ذهن نزدیک می کند که فرد وظیفه اش را در مقابل جامعه ودینش را در مقابل مردم ادا کرده است. این اصطلاح همان احساس سبک باری و احساس غرور و حس انجام تکلیف را به شخص بازنشسته می دهد. و بسیار مثبت است.
...
[مشاهده متن کامل]

باز نشسته دوباره نشسته ویک کلمه اشتباه است ودرست آن خاتمه خدمت یا پایان خدمت است
بنظر من بایستی کلمه ای مترادف با فردی که تحصیلات خود را با تمام میرساند و فارغ التحصیل نامیده می شود برای افراد بازنشسته استفاده گردد
Outgoing
( گویش مردم افغانستان ) سبک دوش
باز نشسته: [عامیانه، اصطلاح] کسی که بدلیل پیری و یا پایان یافتن تعهد کاری و خدمت و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است به اختیار و یا به اجبار و حقوقی دریافت می کند.
به نظر من باز نشسته نه به معنی پیر ونه از کار افتاده ونه بر کنار شده از کار است بلکه مانند پرنده پر غرور باز شکاریست که پس از پرواز بر زمین مینشیند ودوباره پس از کمی تنفس به پرواز برمیخیزد
پیرکار - کارخسته - پیرخسته کار - نشسته درمنزل
از کار فارغ شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس