بازمان.( حامص مرکب ) توقف. ( برهان قاطع ). درنگ. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || مقدار ثابتی که بر جای میماند . ( لغات مصوبه فرهنگستان ). مقصود حاصل کار و یا نتیجه خالصی است که از نتیجه به راه افتادن دستگاهی یا کارخانه ای بدست می آید.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) توقف درنگ . ۲ - ( اسم ) مقدارثابتی که بر جای میماند
فرهنگ معین
(زْ ) ۱ - (اِ مص . ) توقف ، درنگ . ۲ - (اِ. ) مقدار ثابتی که برجای می ماند.
فرهنگ عمید
۱. توقف، درنگ. ۲. (صفت مفعولی ) آنچه از چیزی یا حاصل کاری برجا بماند.