باززدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
وا زِیدِن
پیشنهاد کاربران
باززدن، وازدن، پس زدن: رد کردن، مردود دانستن، کنار زدن، انتخاب نکردن، نپذیرفتن، از خود راندن.
رَدَّ الشیخُ هذا: شیخ این را وازد.
پارسی را پاس بداریم.
رَدَّ الشیخُ هذا: شیخ این را وازد.
پارسی را پاس بداریم.
فریاد زدن
زجرة: بانگ و فریاد
فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ ( 19 )
که آن باز زد نیست یگانه و چون ایشان مىبینند
ترجمه تفسیر طبرى، ج6، ص: 1517
زجرة: بانگ و فریاد
فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ ( 19 )
که آن باز زد نیست یگانه و چون ایشان مىبینند
ترجمه تفسیر طبرى، ج6، ص: 1517
فریاد زدن
بمعنی زجرة در قران
که آن باز زد نیست یگانه و چون ایشان مىبینند
فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ ( 19صافات )
بمعنی زجرة در قران
که آن باز زد نیست یگانه و چون ایشان مىبینند
فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ یَنظُرُونَ ( 19صافات )
باز زدن: آزار کردن؟؟ در ترجمه ازدجار