بازرس

/bAzras/

مترادف بازرس: ناظر، کارآگاه، مفتش

معنی انگلیسی:
examiner, inquisitor, inspector

لغت نامه دهخدا

بازرس. [ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) مفتش. کسی که ازطرف وزارتخانه ها و اداره ها بکارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را برئیس یا وزیر آگهی میدهد و پیشتر مفتش نامیده میشد. ( لغت مصوبه فرهنگستان ) .

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که مائ مور رسیدگی بکارهای یک فرد یا یک موئ سسه و اداره است مفتش.

فرهنگ معین

(رِ )(اِفا. اِمر. )کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است .

فرهنگ عمید

کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مٲمور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش.

واژه نامه بختیاریکا

قِتنا

دانشنامه عمومی

بازرس (فیلم ۱۹۳۳). «بازرس» ( انگلیسی: Revizor ( film ) ) یک فیلم کمدی است که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد.
عکس بازرس (فیلم ۱۹۳۳)

بازرس (فیلم ۱۹۶۲). بازرس ( انگلیسی: The Inspector ) فیلمی است که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به استیون بوید، دولورس هارت، لئو مک کرن، هیو گریفیث و دونالد پلیسنس اشاره کرد.
عکس بازرس (فیلم ۱۹۶۲)

بازرس (نمایشنامه). بازرس ( به روسی: Ревизор ) نام نمایشنامه ای است که توسط نیکلای گوگول، نویسندهٔ اهل روسیه در سال ۱۸۳۶ نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. [ ۱]
این کتاب با ترجمهٔ آبتین گلکار توسط انتشارات هرمس در ایران منتشر شده است.
عکس بازرس (نمایشنامه)

بازرس (کارتون). بازرس ( The Inspector ) مجموعه ای کارتونی می باشد که توسط کمپانی دپاتی - فرلنگ اینترپرایزز تولید و به وسیلهٔ یونایتد آرتیستس در ۳۴ فیلم کوتاه انیمیشن بین سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ منتشر شده است. به این کاراکتر نامی داده نشده است و براساس بازرس کلوزو که در مجموعهٔ فیلم پلنگ صورتی ظاهر شده است نامیده شده است. بازرس دارای دستیاری اسپانیایی به نام دودو است.
این شخصیت با تیپ سازی کمدی دلنشین از حسن عباسی به فارسی دوبله شده است.
عکس بازرس (کارتون)عکس بازرس (کارتون)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بازرَس (Revizor)
کمدی نمایش نامه ای در پنج پرده، نوشتۀ نیکلای گوگول، به زبان روسی، نخستین اجرا در ۱۸۳۶ در سن پترزبورگ. مشهور است که موضوع این نمایش نامه را پوشکین به گوگول پیشنهاد کرده است. شایعه ای بر سر زبان ها می افتد که بازرسی در راه است. رؤسای شهر دستپاچه می شوند و گمان می برند بازرس همان جوان غریبه ای است که در یگانه مهمان خانۀ آبرومند شهر سکونت دارد. رؤسا در چاپلوسی از این جوان، خلستاکوف، گوی سبقت از هم می ربایند چراکه هرکس به نوبۀ خود ریگی به کفش دارد. جوان نیز بی خبر از همه جا از این خوان نعمت بهره می برد. از این مهمانی به آن مهمانی می رود و پول و رشوه های پرداختی را با دل و جان می گیرد. کار بدان جا می کشد که با دختر شهردار نامزد می شود و به بهانۀ کسب اجازه از والدینش برای ازدواج از شهر می گریزد. در میان بهت شخصیت ها که خبر ورود بازرس به شهر و احضار شهردار به مهمانخانه را از قزاقی چهارشانه و کلاهخودبه سر می شنوند، پرده فرومی افتد. مشهور است که تزار پس از دیدن این نمایش نامه گفته بود: «به همه سهمی از این نمایش نامه رسید، به من کمی بیش از دیگران».

جدول کلمات

وارس

مترادف ها

warden (اسم)
سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی

scrutineer (اسم)
ممیز، بازرس، بازرس اراء

controller (اسم)
ناظر، کنترل کننده، بازرس، حسابدار ممیز

inspector (اسم)
بازرس، مفتش

فارسی به عربی

جهاز السیطرة , مراقب , مفتش

پیشنهاد کاربران

واژه بازرس کاملا پارسی است در عربی می شود مفتش درترکی می شود m�fettiş این واژه یعنی بازرس صد درصد پارسی است.
بازرسین/بازرسان:
واژه بازرس فارسی است و جمع بستن آن با "ین" علامت جمع عربی در حالت نصب و جر غلط است به جای آن باید گفت بازرسان.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۶. )
ناظر، کارآگاه، مفتش، وارس

بپرس