بازده

/bAzdeh/

مترادف بازده: ثمر، حاصل، محصول، نتیجه، راندمان، کارکرد، میزان تولید

معنی انگلیسی:
crop, efficiency, outcome, payoff, return, yield, output, [machinery.] efficiency

لغت نامه دهخدا

بازده. [ دِه ْ ] ( اِ مرکب ) مقدار درآمد و نتیجه و بهره ای که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود. || مقدار کاری که از یک دستگاه فنی گرفته میشود. ضریب انتفاع .

فرهنگ فارسی

مقدار در آمد و که از زمین مزروع بدست اید

فرهنگ معین

(دِ ) (اِمر. ) نتیجة کار، راندمان .

فرهنگ عمید

۱. (فیزیک ) نتیجۀ کار یک دستگاه به نسبت مقدار انرژی که در آن مصرف می شود.
۲. مقدار محصولی که انسان یا ماشین در مدت معین تولید می کند، راندمان.

فرهنگستان زبان و ادب

{efficiency} [فیزیک] نسبت کار انجام شده یا انرژی تولیدشده در هر ماشین به انرژی اولیه ای که به این منظور مصرف شده باشد

جدول کلمات

راندمان

مترادف ها

efficiency (اسم)
کفایت، سودمندی، بهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه

revenue (اسم)
درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد

turnover (اسم)
تعویض، برگشت، انتقال، محصول، برگشتگی، بازده، تغییر و تبدیل، عملکرد، حجم معاملات، قطاب، عایدی فعالیت، واژگون شدگی

yield (اسم)
محصول، سودمندی، بازده، حاصل

output (اسم)
محصول، بازده، تولید، برونداد

فارسی به عربی

دخل , کفاءة , محصول

پیشنهاد کاربران

یه سوال دارم
کدام بک در مصرص برق ماشن لباس شویی صرفه جویی می کند؟
شستن با دور دمای پایین♡ خشک کن♡ پر بودن ماشین لباس شویی♡
از فعل بازدادن
صیغه امری: بازده
ثمر، حاصل، محصول، نتیجه، راندمان، کارکرد، میزان تولید
راندمان

بپرس