بازدارنده

/bAzdArande/

مترادف بازدارنده: جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده

معنی انگلیسی:
deterrent, hindrance, preventive, inhibition, obstructive, prohibitive, rub, manacle, prohibitory, roadblock

لغت نامه دهخدا

بازدارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع. ( منتهی الارب ). مانع. ( منتهی الارب ) ( دهار ). عَوق ؛ آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضِر. ( منتهی الارب ). رادع. حاجب. واقِف. عاصِم. حابِس. حائل. عاکف. عایق. مُعَوِّق. دافِع. مَنّاع. زاجِر. ( دهار ).

فرهنگ عمید

آن که یا آنچه کسی را از امری باز می دارد.

فرهنگستان زبان و ادب

{inhibitor} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که یک واکنش شیمیایی را متوقف می کند یا به تأخیر می اندازد

مترادف ها

deterrent (صفت)
ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق

dissuasive (صفت)
بازدارنده، منع کننده

disincentive (صفت)
بازدارنده، منع کننده

پیشنهاد کاربران

مناع
رادع
ناهی
عاصم. [ ص ِ ] ( ع ص ) بازدارنده. ( غیاث اللغات ) . منعکننده. ( از اقرب الموارد ) . نگاه دارنده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . حفظکننده. ( از اقرب الموارد ) :
گفت من رفتم بر آن کوه بلند
عاصم است آن که مرا از هر گزند.
مولوی.
preventative
رادع . . . .
ناهی. .
دستور باز دارنده چی میشه
جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده، رادع، سد، ناهی
رادع

بپرس