بازدار

/bAzdAr/

معنی انگلیسی:
hedge, balk, check, curb, deterrent, hindrance, impediment, inhibition, inhibitory, preventive, punitive, restraint, restrictive, falconer

لغت نامه دهخدا

بازدار. ( نف مرکب ، اِ مرکب ) نگاهدارنده باز. ( برهان ) ( انجمن آرا ). دارنده باز و معرب آن بازیار است. ( سروری از شرح السامی فی الاسامی ) ( آنندراج ). بازبان. و قوشچی. ( ناظم الاطباء ). بازیار. ( مهذب الاسماء ). کسی که باز دارد، دارنده باز. صاحب صقر. قوشچی. معرب آن بیزار است. دارنده مرغ باز و عقاب. ( شعوری ج 1 ورق 161 ) :
بپرید برسان تیر از کمان
یکی بازدار از پس او دمان.
فردوسی.
ابا بازداران صد و شصت باز
دو صد چرغ و شاهین گردنفراز.
فردوسی.
پس اندر دوان هفتصد بازدار
ابا باشه و چرغ و شاهین کار.
فردوسی.
افریقیه صطبل ستوران بارگیر
عموریة گریزگه باز و بازدار.
منوچهری.
چو باز را بکند بازدار مخلب و پر
بروز صید بر او کبک راه گیرد و چال.
شاه سار ( از فرهنگ اسدی ).
شاگردانش چون حسن و نخیلان پنج برادر به یک روز امیر یرنقش بازدار بر دست عمیدبن المعانی بتهمت الحاد هلاک فرمود. ( از النقض ص 92 ). اتابک سنقر گفت که محمد بازدار که بدین کبیره حامل بوده است بمن فرستد تا باز شهر آیم. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 29 ). || صیاد. || میرشکار. || برزیگر و زراعت کننده را گویند. ( برهان ).زارع. و دهقان ، و بازیار معرب آن است و جمعش بیازره باشد. ( سروری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). برزیگر و زارع و فلاح. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 1 ورق 161 ) ( الجوالیقی ص 78 س 17 ) :
باغ چون راغش خراب و کشت چون دستش سراب
زاغ آن را باغبان و قاز این را بازدار .
سلمان ( از سروری ) ( فرهنگ خطی شعوری ج 1 ورق 161 ).

بازدار. ( نف مرکب ) شخصی را نیز گویند که مردم را از کاری و از چیزی بازدارد و منع کند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بازدارنده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بازدارنده شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که دیگری را از کاری منع کند .
( صفت ) برزیگر ( غالبا بکار گر کشاورزی اطلاق شود نه زارع سهم بر ).

فرهنگ عمید

کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازیار، بازبان.

فرهنگستان زبان و ادب

{barrier} [علوم نظامی] موانعی که برای تقلیل سرعت یا توقف هواپیما بر روی باند پرواز یا ناو هواپیمابر ایجاد شود

مترادف ها

inhibitor (اسم)
مانع شونده، بازدار، جلوگیری کننده

پیشنهاد کاربران

در زمان گذشته و در فرهنگ شهر ایج در استان فارس به کسانی که به عنوان ناظر بر محصولات کشاورزی رعیت گماشته می شدند و از رعیت محصول را دریافت می کردند و به طور هفتگی این محصولات را آن هم به قدر ناچیزی به رعیت
...
[مشاهده متن کامل]
می دادند که به این افراد ناظر یا بازدار گفته می شد که معمولا افراد ظالمی برای رعیت جماعت می بودند . بازدار گماشته دولت بر رعیت و محصولات آن گفته می شده است

کسانی که پرنده باز نگه میداشتن بازدار میگفتن

بپرس