بازار گرمی


معنی انگلیسی:
skill in making ones customers interested in commoditiespresented for sale, sales talk, sales talk

لغت نامه دهخدا

بازار گرمی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) رواج. روایی.

فرهنگ معین

(گَ ) (ص مر. ) (عا. ) زبان بازی برای تبلیغ متاع خود، مهارت در جلب مشتری .

پیشنهاد کاربران

بازارگرمی ؛ کالای خودرا محاسن گفتن. توصیف فروشنده خوبی متاع را. کالای خود را ستودن نزد مشتری. جلب مشتری کردن بزبان فریب.
Sales pitch
"زبون ریختن" هم درسته

بپرس