بازار چیزی تیز بودن ؛ رونق و رواج داشتن. ( از آنندراج ) . و بمجاز کار کسی رونق داشتن. وضع کسی بسامان بودن :
گر امروز تیزست بازار من
ببینی پس از مرگ آثار من.
فردوسی.
آنرا که ترا گوید تو خدمت او کن
... [مشاهده متن کامل]
آنرا بر تو تیزتر است از همه بازار.
فرخی.
کنونکه خنجر بیداد یارخونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است.
محتشم کاشی ( از آنندراج ) .
گر امروز تیزست بازار من
ببینی پس از مرگ آثار من.
فردوسی.
آنرا که ترا گوید تو خدمت او کن
... [مشاهده متن کامل]
آنرا بر تو تیزتر است از همه بازار.
فرخی.
کنونکه خنجر بیداد یارخونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است.
محتشم کاشی ( از آنندراج ) .