بازار آراستن ؛ بازار ترتیب دادن. ( آنندراج ) . آرایش دادن بازار و نهادن متاع و کالا جهت فروش. ( ناظم الاطباء: بازار ) .
- || زمینه سازی کردن. تمهید مقدماتی برای رسیدن به غرضی. توطئه :
چو زینگونه بازاری آراستند
... [مشاهده متن کامل]
بخون از سکندر امان خواستند.
فردوسی.
چو بازار من بی من آراستی
به آن رسم و آیین که میخواستی
ز رونق مبر نقش آرایشم
نصیبی ده از گنج بخشایشم.
نظامی ( از آنندراج ) .
- || زمینه سازی کردن. تمهید مقدماتی برای رسیدن به غرضی. توطئه :
چو زینگونه بازاری آراستند
... [مشاهده متن کامل]
بخون از سکندر امان خواستند.
فردوسی.
چو بازار من بی من آراستی
به آن رسم و آیین که میخواستی
ز رونق مبر نقش آرایشم
نصیبی ده از گنج بخشایشم.
نظامی ( از آنندراج ) .