چون که بانوی هند با بهرام
بازپرداخت این فسانه تمام.
نظامی.
زآن نوحه گری چو بازپرداخت با زید عتاب گونه ای ساخت.
نظامی ( الحاقی ).
|| بازپرداختن از؛ فارغ شدن از کاری. آسوده شدن از کاری : ز کاوس کی بازپرداختم
کنون رزم گردنکشان ساختم.
فردوسی.
ز نخجیر چون بازپرداختی همه بزم با ماه رخ ساختی.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
ازو بازپرداز و از چین نخست پس آنگه تن و جان ما پیش تست.
اسدی ( گرشاسب نامه ص 381 ).
در چشمه دوستی وضو ساخت از جور فراق بازپرداخت.
نظامی ( الحاقی ).
از سوی پدر چو بازپرداخت آواره بکوه و دشت میتاخت.
نظامی.
چو از نقش نجاشی بازپرداخت بمهر نام خسرو نامه ای ساخت.
نظامی.
پس چون شاه از آن بازپرداخت [ یعنی از کار پادشاه مصر ] آن جمله مال و خزینه بحکیم ارسطاطالیس سپرد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). رجوع به پرداختن شود.