۱ - بگو که دگر چنین ننی کنم.
۲ - باز ( دگر بار ) بگو که دگر چنین نمی کنم.
۳ - بازهم ( یکباری دگر ) بگو که دگر چنین نمی کنم.
باز: دگربار.
هم: یک.
بازهم: یکباری دگر.
با آن وجود
از سر. [ اَ س َ ] ( حرف اضافه اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون . . . فرموده است تا اندازه ٔ زمین از سر آزموده آید. ( التفهیم ) .
درخت خشک گشته تر شد از سر
... [مشاهده متن کامل]
گل صدبرگ و نسرین آمدش بر.
( ویس و رامین ) .
پس از سر یکی بزم کردند باز
ببازیگری می ده و چنگ ساز.
اسدی .
هرگز بجهان دید کسی غم چو غم من
کز سر شودم تازه چو گویم بسر آمد.
مسعودسعد.
once again
:yet again one more time after there have been many other times. A simple again means you have done it twice ( once and again ) . When you do it yet again, you have done it at least three times.
... [مشاهده متن کامل]
. Seth knew that he had failed yet again
This just proves yet again that you have to be careful who you do business with.