بازشکستن. [ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) دوباره شکستن. شکستن استخوان را بعد از گرفتگی. هَیض. اهتیاض. || اهتضام ؛ چیزی از حق کسی بازشکستن. || اجتراع ؛ چوب از درخت باز شکستن. ( منتهی الارب ). و رجوع به شکستن شود.