باز جای فرستادن. [ زِ ف ِرِ دَ ] ( مص مرکب ) بجای نخست برگرداندن. بخانه خودبازگرداندن. به مستقر خویش بازفرستادن : فرستمت با نیکوئی باز جای تو باید که باشی خداوند رای.
فردوسی.
گزین کن دلیران رزم آزمای فرست آن سپاه دگر باز جای.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
پیشنهاد کاربران
باز جای فرستادن: عودت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) .