باریک ریس

لغت نامه دهخدا

باریک ریس. ( نف مرکب ) آنکه خیال بیهوده کند و بدان روز بروز نزارتر و لاغرتر شود :
زین حروفت شد خرد باریک ریس
نسخ میکن ای ادیب خوشنویس.
مولوی.
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس.
مولوی.
|| اندیشه ناک. || دارای حسرت. || دقیق و زیرک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آنکه خیال بیهوده کند

پیشنهاد کاربران

کج خیال
بی فکر
بیهوده اندیش
سودایی
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد آن باریک ریس
✏ �مولوی�

بپرس