باریک بینی

/bArikbini/

مترادف باریک بینی: تدقیق، دقت فکر، زیرکی، کنجکاوی، موشکافی، نازک اندیشی، نکته بینی، نکته سنجی، هوشمندی، هوشیاری

معنی انگلیسی:
subtlety, fineness, tunnel vision

لغت نامه دهخدا

باریک بینی. ( حامص مرکب ) آنکه در امور دقیق است. چگونگی باریک بین. دقت. تدقیق. مُداقَّه. فطانت. تبن. تبتین. ریزه کاری و باریک بینی کردن. ( منتهی الارب ). آنکه باریک بیند و دقیق اندیشد. زیرکی و تیزهوشی. ( ناظم الاطباء ) :
چو از باریک بینی موی می سفت
بباریکی سخن چون موی میگفت.
نظامی.
به باریک بینی چو بشتافتی
سخنهای باریک دریافتی.
نظامی.
|| ( ص مرکب ) آنکه بینی باریک دارد، اَذلَف. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

۱ - خرده بینی دقت کنجکاوی . ۲ - زیرکی هوشیاری .

فرهنگ معین

(حامص . ) دقت ، کنجکاوی .

فرهنگ عمید

۱. کنجکاوی.
۲. خرده بینی، دقت.
۳. هوشیاری.

جدول کلمات

دقت

مترادف ها

subtlety (اسم)
زیرکی، نرمی، لطافت، باریک بینی، تیزبینی و مهارت

stricture (اسم)
تنگی، جراحت، ضیق، باریک بینی

پیشنهاد کاربران

بپرس