بارگاه کشیدن

لغت نامه دهخدا

بارگاه کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) بر پا کردن خیمه. بارگاه آراستن. بارگاه افراشتن. بارگاه زدن :
در همت گدای تو باشد فر و هنوز
بر عرش اگر کشند شهان بارگاه را.
کمال خجندی ( از ارمغان آصفی ).
رجوع به بارگاه افراشتن ، بارگاه آراستن و بارگاه زدن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس