بارکْلی، جورج (۱۶۸۵ـ۱۷۵۳)(Berkeley, George)
بارکْلی، جورج
فیلسوف و روحانی ایرلندی. مادرش اصلاً ایرلندی بود اما پدرش، که در ایرلند به دنیا آمده بود، تباری انگلیسی داشت. تحصیلات مقدماتی را در دوبلینسپری کرد و سپس به تدریس زبان یونانی و عبری و الهیات مشغول شد. در ۱۷۰۹ به کلیسا پیوست و کشیش شد. با آثار فرانسیس بیکن، دکارت، لاک، مالبرانش، لایب نیتسنیوتون و افلاطونیان کیمبریج آشنا شد. از همین زمان بنیادهای فلسفۀ خود را پی افکند. دو اثر نخستین بارکلی، در موضوع ریاضیات، بی ذکر نام مؤلف به چاپ رسید. درپی این رساله های نخستین، بارکلی تألیف آثار مهمش را آغاز کرد و دیری به مطالعه و تألیف گذراند. در ایرلند به مشاغل دینی روی آورد و در ۱۷۲۸ ازدواج کرد. از ۱۷۳۴ تا پایان عمر اسقف شهر زادگاهش کِلوین، بود. ایدئالیسم ذهنی بارکلی یکسره مبتنی بر نفی مادیت عالم است. به باور بارکلی، تقسیم عالم به «عالم معقول» و «عالم محسوس» که دکارت بدان قائل است، ناموجّه است، چرا که امر محسوس خود در عقل خانه دارد. بارکلی به این نتیجه می رسد که واقعیت مستقل از ذهن وجود ندارد و اعتقاد به وجود تصوّرات انتزاعی و به تبع آن اعتقاد به موجودات و امور عینی را در زبان باید جست. بارکلی رویکرد خداناباورانۀ ریاضی دانان و فیزیک دانان هم روزگار خود، به ویژه نیوتون، را نیز نقد کرده است. از آثارش: دربارۀ رؤیت(۱۷۰۹)، رساله در باب علم انسانی(۱۷۱۰)، سه گفت و شنود میان هیلاس و فیلونوس در رد شکّاکان و ملحدان۱۰ (۱۷۱۳)، آلکیفرون، آنالیست.
بارکْلی، جورج
فیلسوف و روحانی ایرلندی. مادرش اصلاً ایرلندی بود اما پدرش، که در ایرلند به دنیا آمده بود، تباری انگلیسی داشت. تحصیلات مقدماتی را در دوبلینسپری کرد و سپس به تدریس زبان یونانی و عبری و الهیات مشغول شد. در ۱۷۰۹ به کلیسا پیوست و کشیش شد. با آثار فرانسیس بیکن، دکارت، لاک، مالبرانش، لایب نیتسنیوتون و افلاطونیان کیمبریج آشنا شد. از همین زمان بنیادهای فلسفۀ خود را پی افکند. دو اثر نخستین بارکلی، در موضوع ریاضیات، بی ذکر نام مؤلف به چاپ رسید. درپی این رساله های نخستین، بارکلی تألیف آثار مهمش را آغاز کرد و دیری به مطالعه و تألیف گذراند. در ایرلند به مشاغل دینی روی آورد و در ۱۷۲۸ ازدواج کرد. از ۱۷۳۴ تا پایان عمر اسقف شهر زادگاهش کِلوین، بود. ایدئالیسم ذهنی بارکلی یکسره مبتنی بر نفی مادیت عالم است. به باور بارکلی، تقسیم عالم به «عالم معقول» و «عالم محسوس» که دکارت بدان قائل است، ناموجّه است، چرا که امر محسوس خود در عقل خانه دارد. بارکلی به این نتیجه می رسد که واقعیت مستقل از ذهن وجود ندارد و اعتقاد به وجود تصوّرات انتزاعی و به تبع آن اعتقاد به موجودات و امور عینی را در زبان باید جست. بارکلی رویکرد خداناباورانۀ ریاضی دانان و فیزیک دانان هم روزگار خود، به ویژه نیوتون، را نیز نقد کرده است. از آثارش: دربارۀ رؤیت(۱۷۰۹)، رساله در باب علم انسانی(۱۷۱۰)، سه گفت و شنود میان هیلاس و فیلونوس در رد شکّاکان و ملحدان۱۰ (۱۷۱۳)، آلکیفرون، آنالیست.
wikijoo: بارکلی،_جورج_(۱۶۸۵ـ۱۷۵۳)