بارکشی. [ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل بار کشیدن. مجازاً، تحمل رنج و سختی کردن. ( دِمزن ) : باز نگویم که ز خامی بودبارکشی کار نظامی بود.نظامی.خشت زنی پیشه پیران بودبارکشی کار اسیران بود.نظامی. || بردن بار از جایی بجای دیگر که پیشتر نقلیه نامیده میشد. ( واژه های فرهنگستان ). - بارکشی تند ؛ نقلیه سریعالسیر. ( واژه های فرهنگستان ).
portage (اسم)بردن، حمل، کرایه، بارکشی، ظرفیت کشتیtransportation (اسم)تبعید، انتقال، حمل و نقل، بارکشی، ترابری، نقل، سرویس باربری