خلخیان خواهی و جماش چمش
گردسرین خواهی و بارک میان.
رودکی.
و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1022 شود. مخفف باریک است. خواجه عمید گفته : حدیث غزل کم کنم در ثنایت
لطافت کنم درج بارک تر از مو.
( انجمن آرا ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). باریک و دقیق. || پرده ای که احاطه میکند جنین را. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 171 شود.
بارک. [ رِ ] ( ع ص ، اِ ) یکی برک بمعنی شتران اهل خباء و غیر آنها که شبانگاه به خوابگاه بازگردند. ( منتهی الارب ). در اقرب الموارد و تاج العروس شتران اهل هواء آمده است. شتر بزانو خوابیده. ( دِمزن ). یک شتر. ج ، برک ، بروک. ( ناظم الاطباء ). ج ، بروک. مؤنث : بارکةاست. ( اقرب الموارد ). و رجوع به برک و بارکة شود.
بارک. [ رَ ] ( ع فعل ) مخفف بارک اﷲ. ظهوری در تعریف نور سپور ( کذا ) گفته :
بر ایوان کند چون سلام آفتاب
دهد ابر و طاق بارک جواب.
( آنندراج ).
مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: این لفظ با مشتقات آن در کتاب مقدس بسیار وارد شده است و گاهی قصد از آن آنست که مردم خدا را متبارک میخوانند ( مزامیر 103: 1 و 134: 1 ) و گاهی خدای تعالی ایشان را مبارک میفرماید. ( سفر پیدایش 49: سفر تثنیه 33 ). و مبارک نمودن هارون و پسرانش بنی اسرائیل را ( سفر اعداد 6: 23-27 ). و مبارک نمودن مسیح شاگردانش را نیز از این قبیل است. ( انجیل لوقا 24: 50 و51 ). اما پیاله برکت ( رساله اول قرنتیان 1: 16 ب )میشود که پیاله نجات باشد. ( مزامیر 116: 13 ). و چون کسی ولیمه ای تدارک می نمود، پیاله شراب را گرفته خدا را متبارک خوانده و بر مجلسیان میگردانید و هر یک از ایشان از آن می آشامیدند چنانکه فعلاً در عشاء ربانی معمول است. ( قاموس کتاب مقدس ).