بارماق میهِ آنچه پنداشته می شود، دگرگون شده ی واژه پارسی پهلوی "پارماگ" است که در زبان ترکیه نیز به همین گونه نگه داشته شده است. پارماگ از بن پارمیدَن ( پارم - ) ساخته شده است که اگر بخواهیم واژگان دیگر از این بن پارسی پهلوی را شناسایی کنیم خواهیم داشت:
... [مشاهده متن کامل]
پارمیدَن ( پارم - ) : به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمدار: قابل به خوبی مدیریّت کردن
پارمین:قابل به خوبی مدیریّت کردن
پارمیدار: به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف
پارماگ:به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف ( در گویش آذری زبان پارسی پهلوی انگشت را گویند چون هر کاری را انجام می دهد و همه فن حریف است )
پارمان:به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف؛ نام ایرانی
پارمیشن: به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمیشنیگ: به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف؛ قابل به خوبی مدیریّت کردن؛ بسته به به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، بسته به همه فن حریفی کردن
پارمیشنیه:به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمیشنیها:با به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، با همه فن حریفی کردن
پارمَگ: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن؛ به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف
پارمینَگ: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن
پَدیشپارم: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن
پارمید:به خوبی رایینیده شده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شده؛ به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن؛ کارها را به خوبی رایینید ( مدیریّت کرد ) ، همه فن حریفی کرد؛ "پارمید" در یَتَگ ( حالت ) بن نونیگ ( مضارع ) بودن آن ریشه نام هخامنشی کهن و دخترانه ( پارمیداگ، به زبان کنونی پارمیدا ) می باشد
پارمیدَگ: به خوبی رایینیده شده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شده؛به خوبی رایینیده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده
پارمیدَگیه: به خوبی رایینیده شدگی ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شدگی ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شدگی؛به خوبی رایینیده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کردگی ( کارها ) ، همه فن حریفی کردگی
پس می بینیم که پارمان و پارمیداگ و پارماگ ( انگشت در گویش آذری زبان پارسی پهلوی ) همه همریشه هستند. پَرمیدَن ( پَرم - ) نیز همان پارمیدَن ( پارم - ) است و خوانش دیگری از آن می باشد و نام تاریخی بَرمَک ( معرَّب یا تازی شده ی پَرمَک است ) که فرمانروایی برمَکیان را بنیان نهاد. همان گونه که دیدیم نام اندام دست ( پارماگ در ترکیه امروزی، و معرَّب شده آن بارماق در گویش آذری: انگشت ) به راستی و درستی واژه ای در گویش آذری زبان پارسی پهلوی است. چرا پارسی؟ نام پارسی از اینجا می آید که نخستین فرمانروایی ایران را که پایتختش در نزدیکی شیراز و استان امروزی فارس بود، رومیان باستان پرشیا می نامیدند ( نه خود ایرانیان، چون نام ایران بر روی سکه های ساسانی هست و در زمان هخامنشیان و پیشتر از آن در اوستای زرتشت، ایرانویج آمده است ) و چون نخستین کند و کاوها و بررسی کتیبه ها را بیگانگان پس از سده ها گذشت زمان انجام دادند، نام زبان ایرانیان را پارسی ( منسوب به پرشیا ) نام نهادند. حقیقت این است که زبان پارس ها و پارت ها و مادها ( از آن میان آذری ها ) یکی بوده و مردم ایران گویش های گوناگونی از همان زبان پارسی پهلوی را داشته اند که بهتر است ما ایرانیان و زبان شناسان ایران و ایرانشهر آن را "زبان آریایی" بنامیم. بدینسان، روشن است که سَر و باش ( در گویش آذری و از بن بودن و باش - ) واژگان گویش های یک زبان آریایی هستند چه باش هم زنده بودن و هم کیستی دارنده آن را روشن می کند. اَیاق، اَیاخ، آیاق همه دگرگون شده ی آیاگ از بن آمدن ( آی - ) هستند و به چیم آینده: پا ( در گویش آذری زبان آریایی ) . اَل یا همان دست هم در گویش آذری زبان آریایی از بن اَلیتَن ( اَل - ) : به دست آوردن، گرفتن سرچشمه گرفته و با واژه اَلَگ یا اَلَک ( ابزاری برای به دست آوردن، ابزاری برای گرفتن، سرند، الک، غربیل، غربال ) همریشه است و نام شهر اَلیگودَرز هم نامی آریایی است اَل ی گودَرز: دَستِ گودَرز!
بدبختی ما ایرانیان این است که نه تنها سده ها زیر چیرگی بیگانگان له شده ایم و خود را فراموشیده و داشته ها و دانسته هایمان را از دست داده ایم ( مانند واژه ione در شیمی که به درستی در زبان انگلیسی " آیان" خوانده می شود چرا که ریشه ایرانی دارد و ایرانیان که پیل و باتری را ساخته و به هوتوخش ( صنعت ) آبکاری آیوخشوستها ( فلزات ) نیز دست یافته بودند بی گمان به واژه آیان ( از بن آمدن و آی - ) نیز دست یافته بودند ( اگرچه شاید به نیکاس ( صورت ) بسیار آغازین آن به این دانش دست یافته بودند و دانشگری ( Technology ) آن را نیز به کار می بستند.
... [مشاهده متن کامل]
پارمیدَن ( پارم - ) : به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمدار: قابل به خوبی مدیریّت کردن
پارمین:قابل به خوبی مدیریّت کردن
پارمیدار: به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف
پارماگ:به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف ( در گویش آذری زبان پارسی پهلوی انگشت را گویند چون هر کاری را انجام می دهد و همه فن حریف است )
پارمان:به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف؛ نام ایرانی
پارمیشن: به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمیشنیگ: به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف؛ قابل به خوبی مدیریّت کردن؛ بسته به به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، بسته به همه فن حریفی کردن
پارمیشنیه:به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن
پارمیشنیها:با به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، با همه فن حریفی کردن
پارمَگ: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن؛ به خوبی مدیریت کننده، همه فن حریف
پارمینَگ: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن
پَدیشپارم: ابزاری برای به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، ابزاری برای همه فن حریفی کردن
پارمید:به خوبی رایینیده شده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شده؛ به خوبی رایینیدَن ( مدیریّت کردن ) کارها، همه فن حریفی کردن؛ کارها را به خوبی رایینید ( مدیریّت کرد ) ، همه فن حریفی کرد؛ "پارمید" در یَتَگ ( حالت ) بن نونیگ ( مضارع ) بودن آن ریشه نام هخامنشی کهن و دخترانه ( پارمیداگ، به زبان کنونی پارمیدا ) می باشد
پارمیدَگ: به خوبی رایینیده شده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شده؛به خوبی رایینیده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده
پارمیدَگیه: به خوبی رایینیده شدگی ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کرده شدگی ( کارها ) ، همه فن حریفی کرده شدگی؛به خوبی رایینیده ( کارها ) ، به خوبی مدیریّت کردگی ( کارها ) ، همه فن حریفی کردگی
پس می بینیم که پارمان و پارمیداگ و پارماگ ( انگشت در گویش آذری زبان پارسی پهلوی ) همه همریشه هستند. پَرمیدَن ( پَرم - ) نیز همان پارمیدَن ( پارم - ) است و خوانش دیگری از آن می باشد و نام تاریخی بَرمَک ( معرَّب یا تازی شده ی پَرمَک است ) که فرمانروایی برمَکیان را بنیان نهاد. همان گونه که دیدیم نام اندام دست ( پارماگ در ترکیه امروزی، و معرَّب شده آن بارماق در گویش آذری: انگشت ) به راستی و درستی واژه ای در گویش آذری زبان پارسی پهلوی است. چرا پارسی؟ نام پارسی از اینجا می آید که نخستین فرمانروایی ایران را که پایتختش در نزدیکی شیراز و استان امروزی فارس بود، رومیان باستان پرشیا می نامیدند ( نه خود ایرانیان، چون نام ایران بر روی سکه های ساسانی هست و در زمان هخامنشیان و پیشتر از آن در اوستای زرتشت، ایرانویج آمده است ) و چون نخستین کند و کاوها و بررسی کتیبه ها را بیگانگان پس از سده ها گذشت زمان انجام دادند، نام زبان ایرانیان را پارسی ( منسوب به پرشیا ) نام نهادند. حقیقت این است که زبان پارس ها و پارت ها و مادها ( از آن میان آذری ها ) یکی بوده و مردم ایران گویش های گوناگونی از همان زبان پارسی پهلوی را داشته اند که بهتر است ما ایرانیان و زبان شناسان ایران و ایرانشهر آن را "زبان آریایی" بنامیم. بدینسان، روشن است که سَر و باش ( در گویش آذری و از بن بودن و باش - ) واژگان گویش های یک زبان آریایی هستند چه باش هم زنده بودن و هم کیستی دارنده آن را روشن می کند. اَیاق، اَیاخ، آیاق همه دگرگون شده ی آیاگ از بن آمدن ( آی - ) هستند و به چیم آینده: پا ( در گویش آذری زبان آریایی ) . اَل یا همان دست هم در گویش آذری زبان آریایی از بن اَلیتَن ( اَل - ) : به دست آوردن، گرفتن سرچشمه گرفته و با واژه اَلَگ یا اَلَک ( ابزاری برای به دست آوردن، ابزاری برای گرفتن، سرند، الک، غربیل، غربال ) همریشه است و نام شهر اَلیگودَرز هم نامی آریایی است اَل ی گودَرز: دَستِ گودَرز!
بدبختی ما ایرانیان این است که نه تنها سده ها زیر چیرگی بیگانگان له شده ایم و خود را فراموشیده و داشته ها و دانسته هایمان را از دست داده ایم ( مانند واژه ione در شیمی که به درستی در زبان انگلیسی " آیان" خوانده می شود چرا که ریشه ایرانی دارد و ایرانیان که پیل و باتری را ساخته و به هوتوخش ( صنعت ) آبکاری آیوخشوستها ( فلزات ) نیز دست یافته بودند بی گمان به واژه آیان ( از بن آمدن و آی - ) نیز دست یافته بودند ( اگرچه شاید به نیکاس ( صورت ) بسیار آغازین آن به این دانش دست یافته بودند و دانشگری ( Technology ) آن را نیز به کار می بستند.
بارماق ( Barmaq ) :در زبان ترکی یعنی انگشت