بارداس

لغت نامه دهخدا

بارداس. ( اِخ ) فوقاس ( فوکاس ). نام یکی از سرداران دولت بیزانس است که با سردار دیگر موسوم به بارداس اسقلروس همدست بوده و در زمان واسیل دوم و قسطنطین نهم بکرات و مرات عصیان و طغیان ورزیده و موقتاًبحکومت رسید ولی تاب مقاومت نیاوردند و سرانجام توطئه ای علیه قسطنطین نهم چیدند و چون دست بکار شدند بارداس فوقاس در جنگ مسموم شده درگذشت و دیگری تسلیم شدو بمقامات عالیه رسید. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).

بارداس. ( اِخ )نام برادر ملکه تئودوره زوجه اتئوقل ( ؟ ) امپراطورقسطنطنیه است. تئوفیل وی را بسال 442 م. نایب السلطنه گردانید. پسرش میخال در نتیجه حکومت را ضبط و خواهرش تئودوره را از حرم بیرون کرد و 24 سال فرمانفرمایی داشت و سرانجام میخال وی را بقتل رسانید. وی بعلوم و معارف خدماتی نمود. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ).

فرهنگ فارسی

نام یکی از سرداران بیزانس

پیشنهاد کاربران

بپرس