بارج
لغت نامه دهخدا
بارج. [ رِ] ( ع اِ ) ملاح ماهر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
( از آنجایی که زبان ابزار راهبری فاهمه در وجود انسان است به یک مفهوم و یک کلمه مشترک تحت عنوان پارچ در همه این کلمات که ذکر شده است دقت بفرمایید. تا پی به یک زبان مشترک در تمدن بشری ببرید. )
( پارچ، بارج، پُرچ، پِرچی، بِرچی، پروچ، پِرچِس، پروچیستا، پروچو، پروچید، پِرچیه، پارچه، پرچانه، پارچین، پارچگان، پَرچ، پرچینگ )
... [مشاهده متن کامل]
پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن
بارج؛ کلمه “بارج” در صنعت دریانوردی به معنای یک نوع مخزن شناور با کف صاف است که برای حمل بار، سوخت یا آب در آب های داخلی و یا دریاها استفاده می شود. این شناورها معمولاً فاقد سیستم رانش هستند و توسط یدک کش ها کشیده می شوند.
پُرچ؛ عمل پر نمودن ظرف که در زبان انگلیسی به مفهوم خرید با نگارش purchase در حال استفاده می باشد.
پِرچی؛ یا بِرْچی از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها در تکمیل ایجاد مفاهیم کلمات به مفهوم نیاز به دریافت و پر شدن که در زبان کرمانجی به مفهوم گرسنه در حال استفاده می باشد.
پِروچ؛ در بُعد مادی به مفهوم انسان ثروتمند و غنی یا مکانی دارای منابع و معادن یا دشت حاصلخیز. و در بُعد معرفتی و فلسفی به مفهوم عالم حکیم و دانشمند و انسان سرشار از علم.
پروچیستا و پروچو؛ کلمه ای با کاربرد نام گذاری برای افراد یا نامی برای استفاده در اسم یا فامیل برای انسانهای عالم و دانشمند.
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی.
پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که انسان اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد.
پارچه؛ یا پُرچه به مفهوم پوششی دوخت و دوز شده که خودمان یا چیزی را در آن پُرچ کنیم.
پرچانه؛ اشاره دارد به انسان بسیار پر حرف که شنونده را از شنیدن حرف زیاد پِرچیه می کند.
پارچین؛ مکانی پر شده از امکانات
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان اقلیم و سرزمین قابل سکونت برای پِرچ نمودن یا پرش نمودن و پر کردن
پَرچْ؛ عمل پر نمودن سوراخ جهت اتصال دو سطح به همدیگر برای ایجاد یک فضا برای پر نمودن چیزی.
پرچینگ؛ عمل پرچینگ در صنعت به مفهوم جایگزینی یک گاز قابل اشتعال با یک گاز بی اثر و بی خطر مثل ازت یا نیتروژن
( پارچ، بارج، پُرچ، پِرچی، بِرچی، پروچ، پِرچِس، پروچیستا، پروچو، پروچید، پِرچیه، پارچه، پرچانه، پارچین، پارچگان، پَرچ، پرچینگ )
... [مشاهده متن کامل]
پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن
بارج؛ کلمه “بارج” در صنعت دریانوردی به معنای یک نوع مخزن شناور با کف صاف است که برای حمل بار، سوخت یا آب در آب های داخلی و یا دریاها استفاده می شود. این شناورها معمولاً فاقد سیستم رانش هستند و توسط یدک کش ها کشیده می شوند.
پُرچ؛ عمل پر نمودن ظرف که در زبان انگلیسی به مفهوم خرید با نگارش purchase در حال استفاده می باشد.
پِرچی؛ یا بِرْچی از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها در تکمیل ایجاد مفاهیم کلمات به مفهوم نیاز به دریافت و پر شدن که در زبان کرمانجی به مفهوم گرسنه در حال استفاده می باشد.
پِروچ؛ در بُعد مادی به مفهوم انسان ثروتمند و غنی یا مکانی دارای منابع و معادن یا دشت حاصلخیز. و در بُعد معرفتی و فلسفی به مفهوم عالم حکیم و دانشمند و انسان سرشار از علم.
پروچیستا و پروچو؛ کلمه ای با کاربرد نام گذاری برای افراد یا نامی برای استفاده در اسم یا فامیل برای انسانهای عالم و دانشمند.
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی.
پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که انسان اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد.
پارچه؛ یا پُرچه به مفهوم پوششی دوخت و دوز شده که خودمان یا چیزی را در آن پُرچ کنیم.
پرچانه؛ اشاره دارد به انسان بسیار پر حرف که شنونده را از شنیدن حرف زیاد پِرچیه می کند.
پارچین؛ مکانی پر شده از امکانات
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان اقلیم و سرزمین قابل سکونت برای پِرچ نمودن یا پرش نمودن و پر کردن
پَرچْ؛ عمل پر نمودن سوراخ جهت اتصال دو سطح به همدیگر برای ایجاد یک فضا برای پر نمودن چیزی.
پرچینگ؛ عمل پرچینگ در صنعت به مفهوم جایگزینی یک گاز قابل اشتعال با یک گاز بی اثر و بی خطر مثل ازت یا نیتروژن
بارج ( Barge ) :[اصطلاح دریانوردی]شناوری با زیر صاف برای حمل بار ، سوخت و یا آب در آبهای داخلی و یا دریاها که معمولاً فاقد سیستم رانش و اماکن زیستی میباشد . بارجهای بدون موتور توسط یدک کش کشیده میشوند .