باربار
لغت نامه دهخدا
باربار. ( اِخ ) نام پیغمبری. ( ناظم الاطباء ) ( دِمزن ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
غیر از معانی ی ارائه شده در لغت نامه ها:
باربار، صفت فاعلی یا مفعولی ی مرکّبِ مرخّم به معنی ی ( بار بارنده ) یا ( بار باریده ) نیز هست. مثال:
پایی که ندارم قدمی بردارم
دستی که ز گونه یی نمی بردارم
وز شانه ی باربار مردم گاهی
از باب کمک بار کمی بردارم
باربار، صفت فاعلی یا مفعولی ی مرکّبِ مرخّم به معنی ی ( بار بارنده ) یا ( بار باریده ) نیز هست. مثال:
پایی که ندارم قدمی بردارم
دستی که ز گونه یی نمی بردارم
وز شانه ی باربار مردم گاهی
از باب کمک بار کمی بردارم