باران کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) باران آوردن. باران باریدن و بمجاز بمعنی نزده رقصیدن آید : با سبکساران از آل مصطفی چیزی مگوی زآنکه این جهال خود بی ابر می باران کنند.ناصرخسرو.