باران کردن

لغت نامه دهخدا

باران کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) باران آوردن. باران باریدن و بمجاز بمعنی نزده رقصیدن آید :
با سبکساران از آل مصطفی چیزی مگوی
زآنکه این جهال خود بی ابر می باران کنند.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - باران باریدن . ۲ - نزده رقصیدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس