بارافکن

لغت نامه دهخدا

بارافکن. [ اَ ک َ ] ( اِ مرکب ) بارافگن. لفظاً صفت فاعلی است ولی بمعنی محل نهادن بار و جایگاه خالی کردن بار باشد. طالب آملی گوید :
گلزار عیش و لاله ستان نشاط را
بارافکن قوافل عیش این مشام بود.
( از آنندراج ).
رجوع به بارانداز شود. || فروکش شدن. ( غیاث ). محل فروکش کردن. || مقام گزیدن. ( غیاث ). رجوع به بارانداز شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه بار را بر زمین نهد. ۲ - محل فرو نهادن بار جایگاه خالی کردن بار . ۳ - محل فرو کش کردن مقام .

فرهنگ عمید

= بارانداز

پیشنهاد کاربران

بپرس