باذل


مترادف باذل: بخشنده، سخی، بذل کننده، بادبدست، فراخ دست ، کم دهش، نابخشنده

متضاد باذل: ممسک، خسیس، کنس

لغت نامه دهخدا

باذل. [ ذِ ] ( ع ص ) بخشنده و سخی. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). ج ،بُذل. عطادهنده. بسیارعطا. جوانمرد معطی. دهنده. بذل کننده و جودکننده. سخی و جوانمرد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بذل کننده، بخشنده، سخی
( اسم ) بذل کننده بخشش کننده بخشنده.

فرهنگ معین

(ذِ ) [ ع . ] (ص . ) بخشنده .

فرهنگ عمید

بذل کننده، بخشنده، سخی.

جدول کلمات

بذل و بخشش کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس