باذغیس

لغت نامه دهخدا

باذغیس. ( اِخ ) بادغیس. جائی آبادانست [ بخراسان ] و با نعمت بسیار و او نزدیک سیصد ده است. ( حدود العالم ):
سموم مرگ چون غیشه کند خشک
اگر پیش شمال باذغیسم.
سوزنی ( از سروری ).
رجوع به بادغیس ، بادخیز و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و فرهنگ سروری و معجم البلدان شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس