باذبین
لغت نامه دهخدا
نشدتک هل سیرک ان سرجی
و سرجک فوق بغل باذبینی.
و این گفته نسبت باین مرد است. ( از تاج العروس ).
باذبین. ( اِخ ) قریه بزرگی است نظیر شهری در پائین واسط بر ساحل دجله که گروهی از بازرگانان توانگر و جمعی از روات علم بدان منسوبند. ( از معجم البلدان ). رجوع به باذین و باذن و باذنه و الاوراق ص 196 و تجارب الامم ص 542 و الوزراء و الکتاب ص 27 شود. در تاج العروس باذبینی آمده است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید