بادیهالعرب

لغت نامه دهخدا

( بادیةالعرب ) بادیةالعرب. [ ی َ تُل ْ ع َ رَ ] ( اِخ ) جبال و صحاری بسیار است و از اقلیم دویم و سیم. طولش از حدود شام تا بحر فارس و عرض از مکه تا نجف ، و هر یک کمابیش دویست فرسنگ مسافت دارد و سکانش اعراب صحرانشین اند و قبایل بیشمار و اگرچه آن دیار گرمسیر عظیم است و بی آب امادر غایت خوشی هوائی دارد و از خوشی هواش گفته اند: قالت الطاعة انا أنزل بالشام فقال الطاعون أنا معک و قال الخصیب أنا أنزل بالعراق فقال النفاق انا معک فقالت الصحة أنا أنزل بالبادیة فقال الشفاء أنامعک ، و بنابرین سکان آنجا را رنجوری کمر بود و درین معنی گفته اند: قیل لحکیم ما بال أهل البادیة لایحتاجون الی الاطباء قال لأن الجسم الوحش لایحتاج الی البیطارة، و در آن مقام زرع و غرس به نادر بود و عمارات درموضع چند معدود است و بنیاد و معاش ایشان بر نتایج شتران و سایر دواب و مواشی و معاش ایشان لحوم وحوش صحرایی مثل سوسمار و غیر آن باشد و بدان سبب دایم ناپاک باشد. ( نزهة القلوب چ 1331 هَ. ق. لیدن ص 267 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس