بادیس
/bAdis/
لغت نامه دهخدا
بادیس. ( اِخ ) ابن حبوس بن ماکسن بن زیری بن مناد صنهاجی. یکی از ابناء طوایف ملوکی است که در اندلس ظهور کرد، و پس از وفات پدرش حیوس در سال 429 هَ. ق. حاکم غرناطه شد و عامری حاکم مریه را در بیرون غرناطه بقتل رسانید، و غرناطه را بوسیله قلاع و استحکامات چندی تشیید و با انبارهای عالی بسیار تزیین کرد، در موقع انقراض بنی حمود مالقه را نیز تحت تصرف خود درآوردو کشور پهناوری تشکیل داد و در سال 467 درگذشت. ( قاموس الاعلام ترکی ج 2 ). و رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 137 ( مظفر الصنهاجی ) و حلل السندسیه ج 1 ص 190 شود.
بادیس. ( اِخ ) ابومنادبن منصوربن بلکین بن زیری بن مناد حمیری صنهاجی ( 374 - 406 هَ. ق. ). یکی از امرای آل زیری است که در افریقیه یعنی تونس و جزائر و در قسمتی ازطرابلس غرب ، تحت تابعیت ملوک فاطمی فرمان فرمائی میکردند، در سال 286 هَ. ق. بادیس پس از درگذشت پدر بمقام اقتدار نشست و در زمان حاکم بامراﷲ فاطمی 20 سال فرمانفرمائی نمود، با عم خود و با قوم زناته محاربات چندی کرد، در این وقت طرابلس غرب از اطاعت وی سر باززده بود از اینرو برای سرکوبی آنان روان شد و در همین اوقات وفات یافت و پسرش معز جانشین وی گردید. ( قاموس الاعلام ترکی ج 2 ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 137و ترجمه مقدمه ابن خلدون چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1336 هَ. ش. ص 583 و معجم الانساب ج 4 ص 464 شود.
بادیس. ( اِخ ) نام شهری از اقلیم سوم در افریقیه. رجوع به بادس و الحلل السندسیة ج 1 صص 63 - 69 و مقدمه ابن خلدون ص 113، 124 و 316 شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید