بادید اوردن

لغت نامه دهخدا

( بادید آوردن ) بادید آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) مشهود ساختن. ظاهر ساختن. نمودار کردن : منصور فرمود تا مهندسان خطها درکشیدند و کویها و بازارها و مسجد جامع بادید آوردند... و قصرها و ایوانها و روستایها از بیرون شهر رقم زدند و باغها و آسیاها همچنین بادید آوردند. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ فارسی

( بادید آوردن ) مشهور ساختن ظاهر ساختن

پیشنهاد کاربران

بپرس