بادید امدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
با دید آمدن: پدیدار شدن.
( ( . . . تا به سعادت تناول می کنی و آثارِ سلامت با دید می آید. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷٠ ) .
( ( . . . تا به سعادت تناول می کنی و آثارِ سلامت با دید می آید. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷٠ ) .