بادکش
/bAdkeS/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
بادکش. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) بادشکن. داروئی که نفخ شکم بنشاند، چون انیسون ، بادیان و زیره سبز. ضد نفخ که سبب آروغ شود. که رفع نفع معده و جز آن کند ( دارو ). طارد ریاح . کاسرالریاح. محلل اورام ریاح. رجوع به بادکن و بادشکن شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ظرف شیشه یی کوچک دهان گشاد ( شبیه استکان ) که هوای داخل آنرا بوسیل. گرما کم کرده و روی قسمتی از پوست بدن مریض که احتیاج بیشتر بجریان خون دارد میگذارند. توضیح بادکش را بیشتر برای آرام کردن دردهای کمر درد و نورالژی و درد پهلو و نفریت و بیماریهای حاد ریوی بکار میبرند.۲ - عضوی که بوسیل. آن بعضی حیوانات ( از قبیل زالو و برخی کرمها و نواعم ) خود را بتکیه گاه ثابت میکنند یا طعم. خود را شکار مینمایند . ۳ - بادشکن ۴ - روزنه ای که در بناها و ساختمانهای قدیمی برای تهویه و ازدیاد روشنایی تعبیه میکردند بادخور بادگیر نفس کش . ۵ - شاخ حجامت بادکش شاخی . ۶- دم زرگری و آهنگری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. تنوره.
۳. مجرای باد در دیوار یا سقف خانه.
۴. (طب قدیم ) شاخ یا آلت میان تهی که حجامتگر محل حجامت را با آن می مکید و بعد تیغ می زد.
۵. (پزشکی ) = بادشکن
* بادکش کردن: (مصدر متعدی ) (طب قدیم ) کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن. &delta، هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند. این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمردرد، و پهلودرد صورت می گرفت.
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
تغییرمسیر به:
کلسنگ، جزایر
کلسنگ، جزایر
wikijoo: بادکش
مترادف ها
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه
بادکش
بادکش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تنوره