باده گساردن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
ساغرکشی. [ غ َ ک َ/ ک ِ ] ( حامص مرکب ) ساغر خوردن. ( آنندراج ) ( استینگاس ) . باده کشیدن. جام کشیدن. می کشیدن. ساغر زدن. ساغر نوشیدن. باده پیمودن. باده نوشیدن. باده خوردن. صراحی کشیدن. پیاله زدن. پیاله کشیدن. پیاله نوشیدن. پیمانه زدن. پیمانه کشیدن. شراب زدن. شراب خوردن. شراب نوشیدن. می زدن. می خوردن. می نوشیدن :
... [مشاهده متن کامل]
گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا
من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر.
خاقانی.
عالم همه جور است بر او رو درکش
خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش
گر جور همی بری هم از ساغر بر
ور ناز همی کشی هم از دلبرکش.
رفیع لنبانی.
خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم
خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم
کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد
ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم.
هلالی استرآبادی.
میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر
گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر.
جلال اسیر ( از آنندراج ) .
اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست
به طاق ابروی مردانه ٔ اوست.
شانی تکلو.
... [مشاهده متن کامل]
گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا
من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر.
خاقانی.
عالم همه جور است بر او رو درکش
خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش
گر جور همی بری هم از ساغر بر
ور ناز همی کشی هم از دلبرکش.
رفیع لنبانی.
خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم
خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم
کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد
ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم.
هلالی استرآبادی.
میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر
گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر.
جلال اسیر ( از آنندراج ) .
اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست
به طاق ابروی مردانه ٔ اوست.
شانی تکلو.
صراحی کشیدن. [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] ( مص مرکب ) کنایه از صراحی نوشیدن :
دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه
هر که صراحی کشید گوش ندارد به پند.
سعدی.
دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه
هر که صراحی کشید گوش ندارد به پند.
سعدی.