همه بتیغ گرفته ست وز شهان ستده ست
شهان بادل جنگ آور و بهوش و بهنگ.
فرخی.
پادشاه بادل و جگردار، بدو دست بر سر و روی شیر زد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 120 ).و رجوع به «با»در همین لغت نامه شود.
بادل. [ ] ( اِ ) بهندی ابر را گویند. ( فهرست مخزن الادویه ).
بادل. [ دِ ] ( اِخ ) نام مبارزی هندی. ( ناظم الاطباء ).