بادغن

لغت نامه دهخدا

بادغن. [ غ َ ] ( اِ مرکب ) بادگیر را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). و رجوع به لغات بادرس ، بادغد، بادغر، بادغرا، بادغرد، بادغس.، بادغند و بادگیر در جای خود شود. || کسی را گویند که همه روز فخر بمنصب و جاه خود کند و عرض تجمل نماید و بعربی او را فَیاش خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). بادفرا. بادفروش. بادبر. بادپر. بادپران. لاف زن. بادفر. بادغن. رجوع بهر یک از لغات در جای خود شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس