بادزدگی

لغت نامه دهخدا

بادزدگی. [ زَ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بادزده : بیماری بادزدگی نباتات و صیفی.

فرهنگ فارسی

نوعی بیماری نباتات

فرهنگستان زبان و ادب

{wind burn, wind injury} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تغییر رنگ و پژمردگی برگ های گیاه براثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دورۀ رویش

مترادف ها

blast (اسم)
وزش، باد، دم، انفجار، صدای انفجار، بادزدگی، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدن

mildew (اسم)
بادزدگی، زنگ گیاهی، کپک، پرمک

windburn (اسم)
بادزدگی

فارسی به عربی

انفجار , عفن فطری

پیشنهاد کاربران

بپرس