بر کرده پیش جوزا وز پس بنات نعش
این همچو بادبیزن و آن همچو بابزن.
عسجدی ( از حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ).
ز هر سو یکی بادبیزن زبرفروهشته از پرّ طاوس نر.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
... بادبیزنی و پرویزنی بیاورد و آب بر بادبیزن میفشاند از بادبیزن و پرویزن بر مثال باد و باران می آمد. ( سندبادنامه ص 96 ).شیرین بدر نمیرود از خانه بی رقیب
داند شکر که دفع مگس بادبیزنست.
سعدی.
شیرین بضاعت بر مگس چندانکه تندی میکنداو بادبیزن همچنان در دست و می آید مگس.
سعدی ( طیبات ).
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم بشد سجاده زردک بمرشدی اشهر.
نظام قاری.
|| فرفره. بادفر.