باداور


مترادف باداور: ( بادآور ) نفاخ، نفخ آور، بادزا، نفخ زا ، بادآور، بادآورده

متضاد باداور: ( بادآور ) بادپران، بادشکن، نفخ زا

لغت نامه دهخدا

( بادآور ) بادآور. [ وَ ] ( ن مف مرکب ) مخفف و مرخم بادآورد.کنایه از چیزی باشد که مفت و بی تعب بدست آید. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به بادآوردشود. مالی که بدست آید. آنچه را باد با خود آورد. ( شعوری ) ( فرهنگ لغات شاهنامه ). رجوع به بادآورد شود. || قلم. این معنی در هیچیک از فرهنگها نیامده است. ( شرفنامه منیری ). || سخن. این معنی در هیچیک از فرهنگها نیامده است. ( شرفنامه منیری ). || چون باد: اسب بادآورد :
یکی ترجمان را ز لشکر بخواند
به گل گون بادآورش برنشاند.
فردوسی.
|| شوکةالبیضاء. رجوع به بادآورد شود.

بادآور. [ وَ ] ( اِخ ) مخفف و مرخم بادآورد، گنج خسروپرویز :
دگرگنج کش نام بادآور است
فراوان درو زیور و گوهر است.
فردوسی ( ازآنندراج ).
دگر گنج بادآورش خواندند
شمارش بکردند ودرماندند.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( باد آور ) گنج خسرو پرویز [ دگر گنج کش نام باد آور است فروان در او زیور و گوهر است ] ( فردوسی )
( صفت اسم ) ۱- آنچه که باد آنرا بیاورد ۲ - چیزی که مفت و بی تعب بدست آید مالی که بی رنج بدست آید . ۳ - همچون باد سریع تند. ۴- باد آورد شوکه البیضائ.
کنایه از چیزی که بی تعب بدست اید

فرهنگ معین

( بادآور ) (وَ ) (اِفا. ) هر خوراکی که نفخ آورد.

فرهنگ عمید

( بادآور ) ویژگی غذایی که تولید نفخ می کند، بادآورنده، نفخ آور.

مترادف ها

thistle (اسم)
خار، خاربن، خارخسک، بوته خار، باد اور، شوک مبارک

فارسی به عربی

شوک

پیشنهاد کاربران

بپرس