بادافرهی. [ اَ رَ ] ( حامص مرکب ) جریمه کردن. جزا دادن : یکی ترک بد نام او گرگسار گذشته بر او بر بسی روزگار... شب وروز کارش بدی سوختن همان نام بادافرهی توختن.
دقیقی.
رجوع به بادافره و بادافراهی شود.
پیشنهاد کاربران
بادافرهی: درخور عقوبت، لایق مجازات، سزاوار کیفر. شب و روز کارش بُدی سوختن همان نام بادافرهی توختن. ( دقیقی )