ببادافره این گناهم مگیر
تو ای آفریننده ماه و تیر.
فردوسی.
ببادافره بی گناهان مکوش بگفتار بدگوی مسپار گوش.
فردوسی.
کنون روز بادافره ایزدیست مکافات بد را ز یزدان بدیست.
فردوسی.
که از یک گناه ار برفتم ز راه فتادم ببادافره صد گناه.
اسدی ( از آنندراج ).
گرت جان گرامی است پس داد کن ز یزدان و بادافرهش یاد کن.
اسدی.
برش نیز یک هفته نگذاشت کس ببادافرهش بد همین کعبه بس.
اسدی.
ترا زین پیش بسیار آزمودم چه پاداش و چه بادافره نمودم
نه از پاداش من رامش پذیری
نه از بادافرهم پرهیز گیری.
( ویس و رامین ).
و عدل شاه بادافره کردار نامحمود او در تأخیر می افکند. ( سندبادنامه ص 248 ). رجوع به بادآفراه ، بادافراه ، بادافرا، بادفره ،پادآفراه ، پادافراه ، پادافره ، بادان ، بادافراش ، باداشن ، پاداشن ، باداش ، پاداش شود. || فرفرک اطفال باشد. ( برهان ). بادبره و بادفره. ( شرفنامه منیری ). بازیچه اطفال. فرفره. رجوع به بادآفراه ، بادافراه ، بادفره ، بادفر، فرفره ، بادبیزن ، بادبر، بادبره ، پهنه ، فرموک ، گردنای شود.