بکشتی بر آب زره برگذشت [ افراسیاب ]
همه سربسر رنج ما باد گشت.
فردوسی.
کنون آنچه بد بود بر ما گذشت گذشته همه نزد من باد گشت.
فردوسی.
بداراب گفت آنچه اندرگذشت چنان دان که یکسر همه باد گشت.
فردوسی.
کنون کار آن نامداران گذشت سخن گفتن ما همه باد گشت.
فردوسی.
کنون سال بر پنجصد برگذشت سر و تاج ساسانیان بادگشت.
فردوسی.
ز خشم و ز بند من آزاد گشت زبهر تو پیکار من باد گشت.
فردوسی.
و رجوع به باد و باد گردیدن شود.