باد شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ناپدیدگشتن باشد. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 355 ). هبا شدن. محو شدن. از میان رفتن. هدر شدن : کنون باد شد آنهمه پیش اوی بپیچید جان بداندیش اوی.
فردوسی.
ترا دل بآن خواسته شاد شد همه جنگ در پیش تو باد شد.
فردوسی.
کف دست بر پشت وی برنهاد شد آن خشم شمعون بیک باره باد.