- باد دادن خرمن و جز آن ؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن. پیش زدن. پاتی کردن. نَسْف. ( منتهی الارب ).
- پنبه لحاف کهنه باد دادن ؛ کنایه از به پدران مرده خود افتخار کردن.
|| نابود ساختن خود یا کسی را، یا از دست دادن چیزی را :
آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا بباطل گوش و بینی باد داد.
مولوی.
|| بیرون کردن باد، چنانکه با دَم ِ آهنگران.