باد خزان

لغت نامه دهخدا

باد خزان. [ دِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خریف. باد پائیز. باد برگ ریزان :
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟
حافظ.
رجوع به باد، باد پائیز وباد برگ ریزان شود.

پیشنهاد کاربران

صراف خزان. [ ص َرْ را ف ِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از خورشید است. || بادخزان. || فصل خزان. ( برهان ) :
گرنه صراف خزان کیسه فشان شد در باغ
چو چمن ها ز زهابش همه یکسر ذهب است .
انوری ( از انجمن آرای ناصری ) .
مؤلف آنندراج این بیت را به ملا منیرنسبت داده است.

بپرس