باحفصان. [ ح َ ] ( اِ مرکب ) بوحفصان. کنایه از معلم صبیان ، چه حفص ماکیانی را گویند که بچگان را در زیر بال خود آورده دانه بخوراند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || کنایه از سخن طفلانه و مبتدیانه کردن. ( آنندراج ). و رجوع به ماده بعد شود.